۱۳۸۸ تیر ۳۰, سه‌شنبه

پيشنهاد خاتمي يا دستورالعمل مايكل لدين؟!

شخصي به گلايه مي گفت؛ هر وقت در محله ما چيزي مفقود مي شود، همسايه ها مرا به سرقت متهم مي كنند و آنچه را كه مفقود شده از من مي خواهند. به او گفتند؛ اين كه نگراني ندارد، چاره كار آسان است، براي رفع سوء ظن اجازه بده يك بار خانه ات را جستجو كنند تا از پاكدست بودنت مطمئن شوند و ديگر تو را به دزدي متهم نكنند. شخص گله مند با قيافه اي حق به جانب گفت؛ حق با شماست، اما بخت و اقبال با من نيست، زيرا هر وقت خانه ام را جستجو كرده اند، اشياء مفقود شده را يافته اند!برخي از مدعيان اصلاحات در حالي ارتباط خويش با محافل بيگانه و پيروي از دستورالعمل دشمنان بيروني را انكار مي كنند كه طي چند سال اخير و مخصوصاً طي شش ماه گذشته تقريباً هيچ يك از اقدامات و مواضع آنها را نمي توان يافت كه دقيقاً برگرفته از دستورالعمل هاي پيشاپيش اعلام شده و پيشنهاد شده رسانه ها و مقامات آمريكايي نباشد. در اين باره طي چند ماه اخير- و در سال هاي گذشته نيز- گزارش ها و يادداشت هاي فراواني همراه با اسناد و مدارك غير قابل انكار داشته ايم. و اما تازه ترين اقدام اين جريان سياسي، درخواست رفراندوم براي مقبوليت دولت- بخوانيد نظام - است كه طي بيانيه اي از سوي سيدمحمد خاتمي مطرح شد و بلافاصله با استقبال گسترده مقامات و رسانه هاي آمريكايي، اروپايي و اسرائيلي روبرو شد. قبل از پرداختن به موضوع يادشده، در اين خبر دقت كنيد؛ چندي قبل، مايكل لدين -MICHAEL LEDEEN- عضو برجسته مؤسسه «آمريكن اينترپرايز» و دستيار ويژه «دونالد رامسفلد» وزير دفاع اسبق آمريكا و «ديك چني» معاون جرج بوش، از «رفراندوم درباره مشروعيت جمهوري اسلامي ايران» با عنوان يكي از راه كارهاي مؤثر براي مقابله با اقتدار ايران اسلامي ياد كرده بود. لدين در پيشنهاد خود اشاره مي كند كه آنچه مهم است، «انجام رفراندوم» نيست زيرا رفراندوم در قوانين ايران گردش كار شناخته شده اي دارد و حتي در صورت انجام، نتيجه آن نيز مورد نظر نيست، چرا كه مردم ايران به نظام حكومتي خود وفادارند. مايكل لدين معتقد است؛ پيشنهاد رفراندوم از يكسو و حمايت رسانه اي غرب از سوي ديگر مي تواند مخالفان جمهوري اسلامي ايران را اميدوار كرده و در صحنه نگاه دارد!اكنون به پيشنهاد خاتمي كه با بيانيه مشابهي از سوي مجمع روحانيون همراه بود باز مي گرديم.1- خاتمي مي داند كه انجام رفراندوم در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران گردش كار و راه قانوني تعريف شده اي دارد؟ و مطابق اصل 110 قانون اساسي فرمان آن بايستي از جانب رهبري صادر شود و نظارت بر آن مطابق اصل 99 قانون اساسي به عهده شوراي نگهبان است. بنابراين وقتي آقاي خاتمي در بيانيه خود از انجام رفراندوم- با همان موضوع «مقبوليت»! كه پيش از او مايكل لدين پيشنهاد كرده است- سخن مي گويد و خواستار برگزاري آن از سوي نهادي غير از شوراي نگهبان مي شود، در عمل و آشكارا قانون اساسي را نقض مي كند و بايد از او پرسيد؛ جنابعالي كه در اولين گام قانون اساسي را زير پا مي گذاريد اولاً؛ چگونه ادعاي قانون گرايي داريد؟! ثانياً؛ وقتي قانون اساسي را نفي مي كنيد چگونه مي توان شما را در چارچوب نظام تلقي كرد؟! و ثالثاً؛ با توجه به آن كه مي دانيد پيشنهادتان قانوني و عملي نيست، آيا غير از اين است كه دقيقاً همان دستورالعمل «مايكل لدين» - بخوانيد سازمان سيا- را به دست گرفته ايد؟! لطفاً مثل هميشه فحش ندهيد، دليل بياوريد!2- خاتمي در بيانيه خود- بخوانيد بيانيه مايكل لدين- پيشنهاد كرده است كه رفراندوم مورد نظر وي به جاي شوراي نگهبان از سوي «يك نهاد بي طرف مثل مجمع تشخيص مصلحت نظام»! صورت پذيرد. كه در اين باره بايد گفت؛ اگر مقصود خاتمي از مجمع تشخيص مصلحت، رياست آن يعني آقاي هاشمي رفسنجاني است كه ايشان به وضوح نشان داده اند نه فقط بي طرف نيستند بلكه به شدت از خاتمي و موسوي و دار و دسته آنها حمايت مي كنند. به عنوان نمونه، آيا پيشنهادهاي ايشان در نماز جمعه اخير تهران، حتي يك كلمه- تأكيد مي شود حتي يك كلمه- با بيانيه هاي فتنه انگيزانه موسوي و خاتمي تفاوت داشت؟! و چنانچه منظور خاتمي شخصيت حقوقي نهاد مجمع تشخيص مصلحت است و نه شخص آقاي هاشمي رفسنجاني كه بايد گفت وظيفه مجمع، برگزاري رفراندوم نيست و اين نيز نشانه ديگري از بي اعتنايي - يا بي اعتقادي- آقاي خاتمي به قانون اساسي است.از سوي ديگر اگر آقايان اساساً به قانون اساسي اعتقادي نداشته باشند كه در اين صورت نمي توانند خواستار رياست قوه مجريه در كشوري شوند كه قانون اساسي يعني ميثاق ملي آن را قبول ندارند! اين تناقض را چگونه توجيه مي كنند؟!3- خاتمي و يارانش در حالي از انجام رفراندوم سخن مي گويند كه نشان داده اند به هيچ يك از فرايندهاي قانوني اعتقادي ندارند و انتخابات اخير را بدون آن كه كمترين دليل و سندي براي مخدوش بودن آن ارائه كنند، غير قانوني! دانسته و خواستار ابطال آن شده بودند. بنابراين بر فرض كه رفراندومي برگزار شود به يقين نتيجه آن را نمي پذيرند. چرا؟! نكته اصلي دقيقاً در همين نقطه نهفته است.دار و دسته خاتمي كمترين ترديدي ندارند كه پيشنهاد آنها اولاً؛ قانوني نيست، ثانياً؛ عملي نيست و ثالثاً؛ بر فرض انجام رفراندوم، نتيجه آن براي مدعيان اصلاحات به مراتب از انتخابات دهم شكننده تر خواهد بود. آنها با پيشنهاد رفراندوم بخش ديگري از سناريوي از پيش طراحي شده غرب را براي فتنه انگيزي به صحنه آورده اند و در دورترين افق ذهن خود نيز نه فقط انجام آن را قانوني و عملي نمي دانند، بلكه عدم تحقق آن بخش اصلي اين پروژه است چرا كه طراحان بيروني و دنباله هاي داخلي آنها به وضوح مي دانند تحقق رفراندوم نتيجه اي كاملاً معكوس و متضاد با خواست آنها دارد. به بيان ديگر كاربرد اصلي اين سناريو داغ كردن تنور تنش است. آرزويي كه دار و دسته خاتمي به آن نخواهند رسيد و به يقين از بادي كه به دستور دشمنان مي كارند طوفاني سهمگين به پا خواهد شد كه طومارخط جديد نفاق را نيز مانند خط نفاق دهه 60 درهم مي پيچد.
حسين شريعتمداري

۱۳۸۸ تیر ۲۹, دوشنبه



عبور از بحران با نقشه راه هاشمي رفسنجاني


عبدالرضا داوري: جناب آقاي هاشمي رفسنجاني در خطبه دوم نمازجمعه 26 تير 88 فضاي فعلي كشور را "بحراني" توصيف كرده و با ارائه يك نقشه راه، به زعم خويش مسير برون رفت و عبور از اين بحران را ترسيم كرد.
در مورد نقشه راه ارائه شده از سوي رييس محترم مجمع تشخيص مصلحت نظام براي عبور از بحران مورد نظرشان بيان چند نكته ضروري به نظر مي رسد:
1- تعريف بحران:
جناب آقاي هاشمي رفسنجاني بحران كنوني كشور را "بحران اعتماد" دانسته و معتقد است: "اين انتخابات اگر مشكلاتي در آن پيش نمي‌آمد، ما در 30 سالگي انقلاب بهترين گام را در جهت تحقق جمهوري اسلامي برمي‌داشتيم… اعتمادي كه مردم را با آن وسعت وارد ميدان كرد، امروز قدري مخدوش شده است. ما اين اعتماد را برگردانيم و اين بايد هدف مقدس ما باشد."(1)
آقاي هاشمي رفسنجاني در ادامه اظهار داشت: "شما من را مي‌شناسيد و مي‌دانيد كه هيچ‌وقت از اين تريبون نخواستم جناحي استفاده كنم و هميشه فراجناحي حرف مي‌زنم، اكنون هم همين‌طور مي‌گويم و من، نظر به هيچ طرفي ندارم، اما نظرم اين است كه همه‌ ما بايد فكر كنيم و راهي پيدا كنيم كه متحد كشورمان را به پيش ببريم و از آثار بد و خطرناك كينه‌هايي كه بروز پيدا مي‌كند، نجات پيدا كنيم و هم دشمنان‌مان را مأيوس كنيم كه چشم طمع به ما نبندند."(2)
در رابطه با مسئله شناسي جناب آقاي هاشمي رفسنجاني و اينكه وي مسئله اصلي كشور را "بحران اعتماد" دانسته و در عين حال نيز مدعي است كه موضع خود را "فراجناحي" و براي "مأيوس كردن و بستن چشم طمع دشمنان" تنظيم كرده است، به مقايسه موضع آقاي هاشمي رفسنجاني با موضع مجمع روحانيون مبارز و مواضع وزير امور خارجه انگليس و سخنگوي وزارت امور خارجه امريكا پرداخته تا دريابيم آقاي هاشمي رفسنجاني به ادعاي "فراجناحي" بودن و "مأيوس كردن دشمن" تا چه ميزان پايبند است:
1-1- مجمع روحانيون مبارز نيز مانند آقاي هاشمي رفسنجاني بحران كنوني كشور را "بحران اعتماد" مي داند. اين تشكل سياسي در تاريخ 8/4/88 با صدور اطلاعيه اي اعلام كرد: "انتخاباتی که می‌توانست در آغاز دهه چهارم پیروزی انقلاب نشان دهد که پایه‌های مردم‌سالاری سازگار با دین در آن مستحکم‌تر و استوارتر شده است... افسوس که این فرصت از دست رفت و امروز اعتماد عمومی که مهم‌ترین سرمایه کشور و انقلاب است، لطمه دیده است و انبوهی از مردمان که به‌حق حرف و انتقادی دارند، از آن‌چه اعلام شده، قانع نیستند."(3)
تصديق مي فرماييد كه موضع مجمع روحانيون مبارز به‌عنوان يك تشكل تابلودار جناحي از چنان تطابق دقيق شكلي و محتوايي با مواضع آقاي هاشمي رفسنجاني برخوردار است كه گويي جناب آقاي هاشمي به‌عنوان يكي از اعضاء مجمع روحانيون، خطبه هاي نمازجمعه تهران را ايراد مي كرد.
2-1- ديويد ميليبند، وزیر امور خارجه انگليس نيز پيش از آنكه جناب آقاي هاشمي رفسنجاني مسئله اصلي ايران را بحران اعتماد بداند، در تاريخ 4/4/88 اعلام كرده بود: "بين حكومت ايران و مردم آن «بحران اعتماد» وجود دارد و مردم ايران به دليل بحران ناشى از انتخابات كه نتايج آن اعلام شده است، در خيابان ها هستند."(4)
3-1- درست چند ساعت پس از آنكه آقاي هاشمي رفسنجاني در خطبه هاي نماز جمعه تهران مسئله اصلي ايران را "بحران اعتماد" خواند، رابرت وود، سخنگوی وزارت امور خارجه امريكا، نيز در کنفرانس خبری روز جمعه 26 تير 88 در واشنگتن، موضوع مواجه بودن دولت ایران با "بحران اعتماد" را مطرح کرد. این مقام وزارت امور خارجه امريكا گفت که بسیاری از مردم در ایران از وضعیت جاری راضی نیستند و به دولت ایران پیشنهاد کرد که واقعیت ها را درک کند."(5)
4-1- آقاي هاشمي رفسنجاني پس از آنكه همسو با مجمع روحانيون مبارز و وزارت‌خارجه دولت‌هاي انگليس و امريكا، مسئله اصلي كشور را "بحران اعتماد" دانست، علت اين بحران را در تبليغات روزهاي آخر -و احتمالاً دوقطبي شديد ايجاد شده پس از مناظره دكتر احمدي‌نژاد و مهندس موسوي- ارزيابي كرده و معتقد است: "ما از اواخر دوران تبليغات دچار ترديد شديم. افرادي ترديد كردند، تبليغات نادرست و عمل نادرست صداوسيما باعث شد، بذر ترديد در دل مردم به وجود بيايد كه مثل خوره به جان ما افتاده است. ما ترديد را بدترين مصيبت مي‌دانيم."(6)
در اينجا متأسفانه بايد اذعان كرد كه آقاي هاشمي رفسنجاني بنا بر قاعده "تجاهل العارف" تلاش كرده اند تا صورت مسئله اصلي را پاك كرده و به جاي پرداختن به متن موضوع، در حواشي آن قدم زنند.
آقاي هاشمي رفسنجاني بهتر از هركس مي دانند كه قطبي شدن و پلاريزاسيون جامعه سياسي ايران، در ايام تبليغات انتخاباتي اخير شكل نگرفت. طوفاني كه در روزهاي پاياني تبليغات انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري به‌پا خاست، ناشي از عملكرد كساني بود كه طي 4 سال اخير "باد" كاشتند و فضاي تخريب و سياه‌نمايي را بر رسانه هاي كشور غالب كردند.
واقعيت آن است كه برخلاف نظر جناب آقاي هاشمي رفسنجاني، پلاريزاسيون و تضادهاي موجود در فضاي سياسي ايران از فرداي انتخابات رياست جمهوري 84 پايه گذاري شد. هنگامي كه در دوره زماني شهريور 84 تا بهمن 87، روزانه 73 مورد گزارش تخريبي و دروغ پردازي عليه دولت و 7 مورد توهين و فحش مستقيم به رييس دولت در مطبوعات كشور درج مي شود و در ادامه آن در ايام تبليغات انتخاباتي هر 5 دقيقه يك وبلاگ براي تخريب دولت نهم فعال مي شود، با اين هدف كه اذهان عموم نخبگان و دانشگاهيان نسبت به عملكرد دولت مشوش و مسئله‎دار شود، بديهي است كه بخشي از نخبگان كشور دولت نهم را به‌عنوان تشكيلاتي فاقد عقلانيت و موجودي بي مغز و تندرو بشناسند و با هراس از آينده خود به كمپين‌هاي انتخاباتي "نه احمدي‌نژاد" بپيوندند. (نكته جالب توجه آنكه فقط جناب آقاي هاشمي رفسنجاني از 4/4/84 لغايت 20/3/88 جمعاً 10296 جمله را عليه دولت نهم و دكتر احمدي‌نژاد به كار برده است.)
باد تخريب دولت نهم كه قريب به 4 سال در بستر رسانه هاي كشور كشت شد، طوفان فتنه را در انتخابات اخير بر پا كرد و ستادهاي تبليغاتي 3 نامزد هوادار آقاي هاشمي يعني آقايان موسوي، رضايي و كروبي در اين انتخابات فارغ‌البال تنها به خوشه چيني از ثمرات تخريب 4 ساله مشغول شدند. انبار باروتي كه جريان "نه احمدي‌نژاد" در 4 سال اخير فراهم آورده بود، با يك جرقه كه از سوي كانديداها زده شد، به نقطه اشتعال و انفجار رسيد و ابرهاي دودآلود تيره را بر افق انتخابات حاكم كرد. بنابراين، آنان كه امروز از تيره و تار شدن فضاي انتخابات گله‌گذاري كرده و از تأثير آن در "بحران اعتماد" مورد ادعايشان برآشفته اند، خوب است اندكي هم به كنش سياسي خود در 4 سال اخير رجوع كنند و دريابند كه در بسياري موارد خودكرده را تدبير نيست.2- نقشه راه براي عبور از بحران:
آقاي هاشمي رفسنجاني پس از آنكه تصوير بحران كنوني را بر اساس انگاره هاي ذهني خويش ترسيم كرد، يك نقشه راه 4 فازي ارائه داد كه بر اساس ادعاي وي مي تواند به‌عنوان مسير برون رفت از بحران تلقي شود. 4 فاز نقشه راه آقاي هاشمي رفسنجاني عبارتند از:
الف- پيشنهاد راه اندازي مناظره هاي تلويزيوني در خصوص سلامت انتخابات (احتمالاً با حضور نمايندگان كانديداها و شوراي نگهبان و وزارت كشور): "ما بايد فضايي به وجود آوريم كه همه‌ اطراف بتوانند آن‌جا حرف‌شان را بزنند. هر طرف منطقي، بدون دعوا و بدون مشاجره حرف بزنند. بحث‌ها منطقي باشد، برادرانه و خواهرانه بنشينند و حرف‌شان را بزنند و دلايل‌شان را هم بگويند. بالاخره مردم در اين بين خودشان مي‌فهمند."(7)
ب- پيشنهاد آزادي رهبران آشوب‌هاي خياباني: "لازم نيست در اين شرايط ما افرادي را به اين نامي كه الآن است، در زندان داشته باشيم. اجازه بدهيم اين‌ها بيايند و به خانواده‌هايشان برسند. نگذاريم به خاطر زنداني بودن يك عده، دشمنان ما، ما را سرزنش و شماتت كنند. براي ما بخندند و براي ما نقشه بكشند."(8)
ج- پيشنهاد همدردي با آسيب ديدگان حوادث اخير: "با آسيب‌ديدگان حوادثي كه اتفاق افتاده، همدردي و دلجويي شود، آن‌هايي كه عزادارند هم به آن‌ها تسليت بدهيم و دل آن‌ها را دوباره به نظام نزديك كنيم."(9)
د- آزادي رسانه‌ها: "رسانه‌هايمان اگر با معيارهاي قانوني اجازه گرفتند، محدودشان نكنيم."(10)
در مورد نقشه راه آقاي هاشمي رفسنجاني ذكر نكاتي لازم به نظر مي رسد:
1-2- آقاي هاشمي رفسنجاني در شرايطي خواستار برگزاري مناظره در خصوص سلامت انتخابات شده كه مدعي اصلي اين غائله يعني آقاي ميرحسين موسوي هيچ‌گاه از موضع ابطال انتخابات پايين نيامد و در هيچ‌يك از طرح‌هاي شوراي نگهبان براي اثبات سلامت انتخابات نيز مشاركت نكرد و تنها بدون ارائه مستندات قانوني، مدام بر طبل خدشه در سلامت انتخابات مي كوبد.
بر اين اساس و در حالي كه آقاي موسوي حتي براي جلسات تخصصي نظارتي نيز جز كلي گويي و اتهام زني بدون سند حرفي ارائه نمي دهد، چگونه مي توان از مناظره "اطراف انتخابات" آن هم در مقابل ميليون‌ها بيننده تلويزيوني سخن گفت؟ به راستي آقاي موسوي و مدعيان تقلب در انتخابات چه حرفي را قرار است، در مقابل دوربين‌هاي تلويزيوني بگويند و بشنوند كه آقاي هاشمي رفسنجاني چنين مناظره‌اي را گام نخست براي ترميم بحران اعتماد مورد نظرشان مي‌دانند؟ آيا قابل انتظار نيست كه جاري شدن ادعاهاي بي پايه و غيرمستند مدعيان تقلب در آنتن هاي تلويزيوني و پژواك فحاشي‌هاي مكرر عده اي كم طاقت در فضاي عمومي كشور يك‌بار ديگر زمينه تشويش اذهان عمومي را ايجاد كند؟ پس چگونه است كه آقاي هاشمي رفسنجاني فاز نخست پروژه اعتمادسازي خود را بر مناظره "اطراف انتخابات" متكي مي كند؟
2-2- هاشمي رفسنجاني در شرايطي خواستار آزادي بي قيد و شرط رهبران اغتشاشات اخير مي شود كه وزير اطلاعات بازداشت رهبران آشوب را گامي مهم در برقراري حاكميت قانون و آرامش در كشور ارزيابي كرده است.
در همين رابطه حجت‌الاسلام محسني اژه اي وزير اطلاعات با تقسیم بازداشت شدگان غائله اخير به 3 گروه، گفت: "کسانی که به نحوی در جریان اغتشاشات اخیر در زمینه تصمیم گیری نقش داشتند، بازداشت هستند تا تکلیف آنها مشخص شود. این افراد منجر به حضور مردم در خیابان ها شدند. گروه دیگر از عناصر ضد انقلاب بودند که از شرایط موجود سوء استفاده کرده‌اند، این افراد دستگیر شده و آزاد نخواهند شد."
اژه‌ای با اشاره به گروه سوم از بازداشت شدگان گفت: "عناصر اصلی این بخش دستگیر شده و بخشی از مردمی که تحت تأثیر جو ایجاد شده قرار گرفته و توسط پلیس دستگیر شده بودند، آزاد شدند و یا به زودی آزاد می شوند."(11)
بنا براين، توقع مي رود كه رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام، نظر كارشناسي رييس دستگاه امنيتي كشور را در اين خصوص صائب دانسته و بداند كه فاز دوم نقشه راه مورد نظرشان كه شامل آزادي بي قيد و شرط آشوبگران است، نتيجه اي جز از بين بردن آرامش و امنيت كنوني را در پي نخواهد داشت.
البته در اينجا ذكر نكته اي از تاريخ در خصوص شيوه برخورد آقاي هاشمي رفسنجاني با منتقدان دولت سازندگي خالي از لطف نيست.
حدود 19 سال قبل يعني در 23 خرداد 69، 23 نفر از اعضاء نهضت آزادي و افراد موسوم به ملي مذهبي‌ها به دليل انتقاد از سياست‌هاي اقتصادي دولت آقاي هاشمي رفسنجاني و به دستور ايشان بازداشت شدند. در همين رابطه عزت الله سحابي يكي از بازداشت شدگان سال 69 مي گويد: "ما به آقاي هاشمي نامه اعتراضي نوشتيم. اعتراض ما به آقاي هاشمي اين بود كه اولاً اوضاع اقتصادي كشور بسيار خراب است. فقر و اختلاف طبقاتي بسيار فاحش است. دوم اينكه وضع سياست خارجي ما به گونه اي است كه ما در انزواي كامل قرار گرفته ايم و همه دنيا با ما مخالف هستند. در رابطه با اين نامه، 23 نفر را بازداشت كردند كه يكي از آنها من بودم... بعد از دستگيري ها، در كميسيون برنامه و بودجه مجلس، چند تن از نمايندگاني كه مرا مي شناختند، به آقاي هاشمي اعتراض كردند كه چرا عزت الله سحابي را گرفتي؟ آقاي هاشمي پاسخ داده بود: «رويش زياد شده بود، مي خواستيم رويش را كم كنيم.»"(12)
آري! ظاهراً آقاي هاشمي رفسنجاني كه امروز آزادي بي قيد و شرط رهبران آشوب‌هاي اخير را دنبال مي كند، فراموش كرده كه در كمتر از 20 سال قبل و تنها به خاطر "زياد شدن روي منتقدان دولتش" آنان را ماه‌ها به زندان مي افكند.
3-2- آسيب ديدگان وقايع اخير عمدتاً از 2 گروه هستند. يا آن دسته از نيروهاي انتظامي و بسيجياني هستند كه در هجمه آشوبگران به شهادت رسيده و يا مجروح شده اند. دسته ديگر كساني هستند كه با علم به قانون شكني با هر وسيله اي كه در اختيار داشتند، اعم از سلاح گرم و سرد و يا ميله و پاره آجر و آتش افروزي، امنيت شهروندان را به مخاطره انداختند و در مقابل با پاسخ كوبنده و قاطع مردم و نيروهاي انتظامي سركوب شدند.
ظاهراً منظور آقاي هاشمي رفسنجاني از همدردي با آسيب ديدگان حوادث اخير، همدردي با گروه دوم است. نگارنده بدون آنكه بيش از اين قضاوتي كند، تنها به بيان ديدگاه يك دهه قبل جناب آقاي هاشمي رفسنجاني در خصوص غائله كوي دانشگاه تهران و در شرايطي كه اغتشاش‌گران كوي دانشگاه ايشان را نيز آماج توهين و هتاكي خود قرار مي دادند، مي پردازد. آقاي هاشمي در اين خصوص گفته بود: "توده هاي مردم و اين نيروهاي متعهد كه خيلي در جامعه فراوان هستند، تا يك حدي تحمل مي كنند. اگر زماني احساس كنند كه به اصولشان و بنيان انقلاب كه به جانشان بستگي دارد و اين همه براي آن شهيد دادند و سرمايه گذاري كردند، آسيب مي رسانند، به صورت ديگري برخورد مي كنند.شما نمونه اش را در حوادث كوي دانشگاه ديديد. مردم به طور خودجوش يك عكس العمل وسيع نشان دادند."(13)
4-2- آقاي هاشمي رفسنجاني در آخرين گام پيشنهادي در نقشه راه خود، خواستار مقابله با محدودسازي مطبوعات شد. البته اين پيشنهاد علي الاصول پيشنهاد درستي است و در تمامي دوران‌ها بايد مورد توجه مجريان قانون باشد. اما نكته اي كه در اين ميان نبايد فراموش شود آن است كه در وقايع اخير، معدودي از رسانه ها و مطبوعات به‌عنوان بازوي مطبوعاتي وزارت خارجه انگليس رفتار كردند. مانند آنچه كه در جريان تفتيش دفتر روزنامه كلمه سبز آشكار شد و پيوندهاي پنهاني اين جريان رسانه اي با بي‌بي‌سي فارسي و ايفاي نقش ويژه در هدايت اغتشاشگران اثبات شد. آيا جناب آقاي هاشمي رفسنجاني آزادي چنين رسانه هايي را نيز مطالبه مي‌كنند؟
پي‌نوشت‌ها:
(1) http://www.isna.ir/ISNA/NewsView.aspx?ID=News-1371654&Lang=P(2) http://www.isna.ir/ISNA/NewsView.aspx?ID=News-1371654&Lang=P(3) http://www.alarabiya.net/articles/2009/06/30/77474.html(4)http://www.radiofarda.com/content/f4_Britain_crisis_credibility_Iran/1762769.html(5) http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/07/090717_wkf-state-iran-wood.shtml(6) http://www.isna.ir/ISNA/NewsView.aspx?ID=News-1371654&Lang=P(7) http://www.isna.ir/ISNA/NewsView.aspx?ID=News-1371654&Lang=P(8) http://www.isna.ir/ISNA/NewsView.aspx?ID=News-1371654&Lang=P(9) http://www.isna.ir/ISNA/NewsView.aspx?ID=News-1371654&Lang=P(10) http://www.isna.ir/ISNA/NewsView.aspx?ID=News-1371654&Lang=P(11) http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/06/090629_nm_election_arrest.shtml(12)روزنامه فتح- چهارشنبه 2 بهمن 1378- شماره 49- صفحه 6(13)روزنامه ايران- 7 بهمن 1378

۱۳۸۸ تیر ۲۸, یکشنبه

چیزهایی که درباره دولت نهم می گویند و چیزهایی که نمی گویند

می گویند احمدی نژاد از متخصصین استفاده نکرده .
اما نمی گویند پس این همه عمران و پیشرفت های فضایی ، هسته ای و پزشکی توسط چه کسانی صورت گرفته آیا یک عده آدم غیر
متخصص این کارها را کرده اند.
می گویند گشت ارشاد مشکل اصلی جوانان است.
اما نمی گویند اولا رئیس جمهور سیاستگذار و متولی اصلی گشت ارشاد نیست ثانیا عملکرد گشت ارشاد که مخاطب آن بعضی از افراد بی توجه جامعه است نه تنها دغدغه اصلی جوان فهیم این مرز و بوم نیست بلکه تنها دستاویزی برای تحریک جوانان بر علیه دولت نهم است که طبق معمول در ایام انتخابات می خواهند بنام جوان سالاری موج سواری کنند(که البته جوانان هوشیارند).
می گویند در کشور آزادی نیست اما نمی گویند اگر آزادی نیست پس چگونه بی مهابا به بیان دیدگاه می پردازند و خروارها دروغ بزرگ را با کمترین زحمت در جامعه پراکنده می کنند در کشوری که حتی جاسوسان و محکومان دادگاه هم در ستادهای انتخاباتی حرف اول را می زنند چگونه می توان مدعی نبود آزدی شد .
می گویند وضع اقتصادی کشور خیلی خراب است .
اما نمی گویند فقط ما با چالش اقتصادی روبرو هستیم یا تمامی دنیا حتی ابرقدرتها ، پس باید گفت همه رئیس جمهورهای دنیا کم کار و نالایقند و آیا این مشکلات اقتصادی به سیاست های دولت های قبلی و فضای عمومی جهان برمی گردد یا نه ، هرچند وضع اقصاد ما از رشد جهانی معقولی برخوردار است .
می گویند نبض بانک مرکزی در دست دولت است .
اما نمی گویند در دست دولت باشد بهتر است یا در احاطه دزدان و اختلاس گران که دستشان از وام های میلیاردی قطع شده.
می گویند احمدی نژاد در انتخاب مدیران شایسته سالاری را رعایت نکرده .
امام نمی گویند منظور از شایستگان همان هزار فامیل اند یا شایستگان گمنامی که عضو هیچ حزب و گروه سیاسی نیستند .
می گویند احمدی نژاد در این 4 سال هیچ کاری نکرد .
اما نمی گویند که اگر او کاری نکرد پس چرا تمامی اعضای باند قدرت و ثروت کشور بر علیه او صف آرایی کرده اند یقینا او کارهایی کرده که منافع قدرتمندان را به خطر انداخته و آنان را در ردیف سایر مردم قرار داده و این برای کسانی که در مدار قدرت و مال اندوزی بوده اند سخت است (حق هم دارند خدایش خیلی سخته ! )
ضمنا نمی گویند که:طرح سهمیه بندی بنزین و صرفه جویی میلیاردی آن که منجر به عمران بیشتر شده ، کاری جسورانه و حکیمانه بوده یا نه ؟ آیا توزیع سهام عدالت در حمایت مستضعفین بوده یا ثروتمندان ؟ آیا یکسان سازی چک پول های بانکی و مدیریت صحیح آن برای جلوگیری از سودجویی های میلیاردی در بانک ها و قطع دزدان بانکی مورد پسند مردم هست یا خیر؟ مهار قیمت مسکن و سیر نزولی آن با مدیریت دولت خوب بوده یا خیر ؟ و آیا کاهش قیمت مسکن را ناشی از عملکرد دولت می دانند یا نه ؟ پرداخت مطالبات سی ساله معلمان در دولت نهم جای تحسین دارد یا نه ؟افزایش بی سابقه حقوق بیش از یک میلیون بازنشته کار بزرگی بوده ست یا خیر ؟ حذف محدودیت ها ،ممنوعیت ها و در نهایت هسته ای شدن کشور ایران اسلامی کار شجاعانه ای بوده یا خیر ؟ کسب موفقیت های فضایی در جهان کار ارزنده ای بوده یا نه ؟ پی ریزی طرح حذف کنکور و افزایش قابل توجه ظرفیت دانشگاه ها مورد ستایش دانش آموزان قرار گرفته یا نه ؟ کاهش سود بانکی به نفع مردم مستضعف بوده یا به نفع آقازاده های بانکدار ؟ تاسیس بانک قرض الحسنه و رفتن به سمت حذف ربا از بانک ها کاری اسلامی و خداپسندانه است یا ضد اسلامی ؟ تبدیل کارگزاران دولت به خدمتگزاران ، مورد رضایت اکثریت مردم بوده است یا خیر ؟ انتقال مدیریت از نسل اول انقلاب به نسل دوم کاری لازم و مفید بوده یا نه ؟ ترویج فرهنگ زندگی کوثری در مقابل زندگی تکاثری کاری مورد رضایت خداوند و حضرت امام زمان (عج) هست یا خیر ؟ حضور پرتلاش و بی وقفه در شهرستان های کشور کار خوبی است یا نشستن در تهران و تصمیم گیری پشت درهای بسته ؟

۱۳۸۸ تیر ۲۷, شنبه